به گزارش تاج خبر از دزفول، تمام دنیا پشت اشک چشمانم تار میشود، زمان برای چند ثانیه متوقف میشود و تمام وجودم در آتشی که مقابل چشمانم شعلهور شده است، ذره ذره میسوزد. تنها فریادرس عالم، ذکر “یا مُغیثَ مَن لا مُغیثَ لَهُ” است که پناهی برای قلب بیقرارم میشود.بامداد روز گذشته، ارتش رژیم صهیونیستی در اقدامی هولناک و بیرحمانه، چادر خبرنگاران فلسطینی را که در نزدیکی بیمارستان “ناصر” در جنوب نوار غزه قرار داشت، هدف حمله مستقیم موشکی خود قرار داد. این چادر، مأمن خبرنگارانی بود که شبانهروز برای رساندن صدای مردم مظلوم فلسطین به جهان تلاش میکردند. صدای انفجار، زمین را لرزاند و شعلههای آتش، هر آنچه را که در مسیرشان بود، به خاکستر تبدیل کردند.در میان این فاجعه، احمد منصور، خبرنگار جوان فلسطینی، در حالی که دوربینش هنوز در حال ضبط بود، میان شعلهها ایستاده بود. او نمادی از ایستادگی و مقاومت مردمانی است که دهههاست در برابر ظلم و اشغالگری زانو نزدهاند. شعلههای بیامان، او را احاطه کردند، اما آنچه در نگاهش میدرخشید، چیزی جز اقتدار و ایمان نبود.
شعلههای حقیقت، خاکستر امید
احمد منصور زنده ماند، اما آتش جنایت، زخمهایی عمیق و ماندگار بر جسم و روح او به جا گذاشت. دوستان و همکارانش میگویند که احمد، صدای مردمش بود؛ صدایی که هرگز خاموش نمیشود. او کسی بود که هر تصویر و هر کلمهاش، فریادی بر سر رژیمی بود که از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است.حمله به چادر خبرنگاران، تنها یک جنایت جنگی نبود؛ این حمله تلاشی بود برای خاموش کردن حقیقت. اما جهان باید بداند که این خاکسترها، بذرهایی برای رویش امید و عدالت خواهند بود.
زیتونهای خونین
سرزمین فلسطین، سرزمین زیتونهای سبز، بار دیگر شاهد جنایتی هولناک بود. از دشت زیتونهای غزه تا کوچههای ویرانشدهٔ آن، بوی باروت و صدای فریاد کودکان به گوش میرسید. مردم این سرزمین، با دستان خالی، در برابر ماشین جنگی رژیم صهیونیستی ایستادهاند؛ ماشینی که هدفش نه تنها نابودی انسانها، بلکه نابودی تاریخ و فرهنگ این سرزمین است.
در حالی که شعلههای آتش بدن نیمهسوختهٔ احمد را احاطه کرده بودند، جهان در سکوتی سنگین فرو رفت. رهبران عرب، با بیتفاوتی شرمآور خود، نظارهگر این جنایات بودند. آنها، که با سکوتشان مهر تأییدی بر جنایات رژیم صهیونیستی میزنند، شریک جرم این جنایتها هستند.اما در دل همین سکوت، صدای مقاومت بلندتر شد. زنی که در میان ویرانهها به دنبال فرزندانش میگشت، گفت: ما به دنیا نشان خواهیم داد که فلسطین نه تسلیم میشود و نه فراموش میکند.
از کربلا تا قدس
روایت فلسطین، امتدادی است از دشت نینوا تا صحنه خونین غزه. همانطور که آتش برای ابراهیم گلستان شد، روزی خواهد رسید که آتش ظلم و استبداد نیز در برابر ایمان و مقاومت به زانو درآید. آن روز که پرچم عدل و عدالت به دست منتقم خون شهدا برافراشته شود، تنها خاکستر خیانتها و جنایات بر جای خواهد ماند.امروز غزه دیگر تنها یک نام نیست؛ نماد استقامتی است که زیر سایه سکوت سنگین دنیا، همچنان استوار ایستاده است. کودکان با چشمهای خشک از تشنگی در آغوش مادران خود آرام میگیرند، و بمبها بر سر مردمی فرو میریزند که جز ایمان و حقطلبی، هیچ سلاحی ندارند. خیابانهای غزه دیگر صدای خنده کودکان را به یاد ندارند؛ تنها فریادهای مادرانی را شنیدهاند که پیکرهای کوچک را از زیر آوار بیرون میکشند.این روزها فلسطین، کربلای زمان ماست؛ زمینی که خون بیگناهانش جاری است و دشمنان، تازیانه ظلم را بیوقفه بر پیکر آن میکوبند. اما این خاک مقدس، نه از باران اشک خسته میشود و نه از طوفان بمب. این خاک هنوز زنده است، هنوز نفس میکشد و هنوز مقاومت میکند.
فلسطین عزیز و مقتدر، ما هنوز هم شعارمان همان است: “علی العهد یا قدس.” تو تنها نخواهی ماند. آن روز خواهد رسید که همه در قدس پشت سر مهدی موعود نماز شکر خواهیم خواند و پیروزی را جشن خواهیم گرفت. اما آن روز، سکوت ملتهای عرب در برابر جنایات هولناک رژیم صهیونیستی و خیانتشان به تو، تا ابد تارک سیاهی بر سکوت شرمبار آنان خواهد بود.