به گزارش تاج خبر از اهواز، در حاشیه جنوب غرب ایران، جایی میان خاک داغ و آسمان تیره، تالاب هورالعظیم نفسنفس میزند. جایی که زمین لبتشنگی میکشد و آسمان، پاسخی برایش ندارد. پیرمردی از اهالی با نگاهی به نیهای سوخته میگوید: «هور که خشک بشه، ما هم میخشکیم…»این تصویر آغاز یک بحران است. بحرانی که نهفقط طبیعت، که سنتها، اقتصاد و آینده را نشانه رفته است.
تالاب، بینفس در آغوش آتش و بیآبی
هورالعظیم که روزگاری یکی از بزرگترین تالابهای مرزی ایران و عراق با بیش از ۱۱۸ هزار هکتار وسعت بود، امروز تنها ۵۴ تا ۵۸ درصد آن آبگیری شده است. بخشهایی به دلیل کمآبی و توپوگرافی، کاملاً خشک هستند و بستر تالاب در انتظار شعلههایی است که با کوچکترین جرقه، جان میگیرند.محمدجواد اشرفی، سرپرست ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان، در گفتوگویی هشدار داده که نبود حقآبه کافی، احتمال آتشسوزی در تابستان پیشرو را جدی کرده است. وی از پیگیری تأمین آب از سد کرخه و همچنین برنامهریزی برای استقرار هلیکوپتر آبپاش در استان خبر داده تا در صورت بروز حریق، اقدامات فوری انجام شود.اما هشدارها تنها به آتشسوزی محدود نمیشوند؛ تداوم کمآبی میتواند زیستمندان تالاب را نابود کرده، و کانونهای ریزگرد را فعالتر از همیشه کند.
نفت در برابر نی: تقابل توسعه و طبیعت
در این میان، فعالیتهای گستردهی نفتی در دل تالاب، زخمی دیگر بر تن نیمهجان آن زده است. پدهای نفتی، جادههای احداثشده و تردد ماشینآلات سنگین، باعث قطع مسیرهای طبیعی جریان آب شدهاند و در مواردی مانع از بازگشت آب به بخشهایی از هور هستند.اشرفی در همین رابطه اذعان کرده که حضور صنعت نفت در تالاب، تبعات زیستمحیطی آشکاری داشته و این اثرات همچنان ادامه دارد. او در عین حال تأکید کرده که با تأمین حتی حقآبهای حداقلی، میتوان تا ۸۵ درصد مساحت تالاب را زیر آب برد، بهجز مسیرهای نفتی.
پیوند انسان، طبیعت و فناوری؛ آیا هنوز امیدی هست؟
هورالعظیم تنها یک تالاب نیست. زیستگاه است، مرز است، معیشت است. محل زندگی پرندگان مهاجر، ماهیگیران محلی، و قبایل بومیست که قرنها با ریتم نیهای تالاب زیستهاند. اگر سیاستگذاریها بهگونهای پیش برود که توسعهی صنعتی با رویکرد زیستمحیطی همراستا شود، میتوان به همزیستی دوباره امید داشت.کارشناسان میگویند مدیریت یکپارچهی منابع آب، نظارت مستمر بر فعالیتهای صنعتی، بهرهگیری از فناوریهای نوین و مشارکت جوامع محلی، میتواند نقشهی احیای تالاب را از خیال به واقعیت تبدیل کند.
سکوت هور، هشدار به ماست
در پایان، باید پرسید: آیا ما بهعنوان جامعه، دولت و صنعت، آمادهایم به حق زیستن این تالاب احترام بگذاریم؟ آیا میتوان از توسعهای که آبی برای طبیعت باقی نمیگذارد، با افتخار یاد کرد؟شاید روزی صدای نیهای خیس، دوباره در باد بپیچد. شاید پرندهها، ماهیها و مردمان تالاب، دوباره با آب آشتی کنند. اما آن روز، تنها وقتی خواهد آمد که بپرسیم: حق هورالعظیم از ما چیست؟ و سهم ما از آن، چقدر باید باشد؟