۲۴ هزار چناری که در سالِ ۱۳۱۸ درخیابان ولیعصرکاشته شده ۱۵ هزار اصلهی آن بر جای مانده«تاریخچه ساخت خیابان ولیعصرودرختکاری آن»
تاج خبر به نقل ازمردم سالاری آنلاین ،در این طرح، نخست جانمایی برای کاشت و سپس از میان برداشتنِ تنه و ریشههای آلوده انجام میگیرد، تا پس از آن، گودالهایی در ابعادِ یک و نیم متر کنده شده، و پس از گندزداییِ جای کاشت، خاکریزی و کاشتِ نهال تازه انجام گیرد. درختهای خیابانِ ولیعصر به […]
تاج خبر به نقل ازمردم سالاری آنلاین ،در این طرح، نخست جانمایی برای کاشت و سپس از میان برداشتنِ تنه و
ریشههای آلوده انجام میگیرد، تا پس از آن، گودالهایی در ابعادِ یک و نیم
متر کنده شده، و پس از گندزداییِ جای کاشت، خاکریزی و کاشتِ نهال تازه
انجام گیرد.
درختهای خیابانِ ولیعصر به روایتِ عبدالله مستوفی
عبدالله مستوفی که از خاندانِ مستوفیان یا دفترداران بود جزء نخستین
دانشآموختگانِ مدرسهی سیاسی و از دولتمردانِ روزگارِ قاجار و پهلوی به
شمار میرفت. او کارِ خویش را با کارمندی در وزارتِ امورِ خارجه در سفارتِ
ایران در پترزبورگِ روسیه آغاز کرد و سپس رئیسِ نانِ تهران شد. پس از
برافتادنِ قاجار، چندی استاندارِ آذربایجان بود و پس از آن رئیسِ ادارهی
کلِ ثبتِ اسناد و املاکِ کشور شد.
مهمترین نوشتهی مستوفی کتابی است سه جلدی به نامِ «شرحِ زندگانیِ من
(تاریخِ اجتماعی و اداریِ دورهی قاجاریه)» که انتشاراتِ زوار در تهران
منتشر کرده است و یکی از نمونههای ماندگارِ زندگینامهنویسی در زبانِ
فارسی به شمار میرود. این کتاب که تصویرِ زندگیِ ایرانیانِ دورانِ قاجار
است به زبانی ساده و روان نوشته شده و آینهای در برابرِ ایرانیانِ امروزی
میگذارد تا بدانند پدران و مادرانشان در آن دوران چگونه زندگی میکردند.
مستوفی که خود از شاهدانِ زندهی دگرگونیهای گستردهی تهران و ساختوسازهای
تازه در این شهر، با روی کار آمدن سلسهی تازه، بود در بخشی به نامِ
«شهرداریِ تهران در زمانِ رضاشاهِ پهلوی» به «درختکاری» تهران پرداخته و
دربارهی چگونگیِ ساختِ خیابانِ ولیعصر و کاشتِ چنار در آن چنین نوشته است:
«دیگر از کارهای خوبِ شهرداریهای دورهی رضاشاه درختکاریِ خیابانها است.
خیابانهای قدیم عرض و طول و پیاده و سوارهرو نداشت که در آنها درختی کاشته
شود. بر فرض اگر خیابانی مثلِ خیابانِ دروازهی دوشانتپه (ژاله) و امیریه
نسبتا عریض هم بود، آبی نبود که منظما به درختی بدهند. بر فرضِ آنکه
پارهای از صاحبخانهها عنایتی مبذول میداشتند و درختی میکاشتند، شاگردِ
خرکدارها که برای راندنِ خرهای خود حاجت به چوبدستی داشتند یا بچههای
ولگرد که میخواستند اسبِ چوبی سوار شوند نهالهای کاشتهی صاحبخانه را
نمیگذاشتند بزرگ شود. بر فرض اینکه از صد تا صاحبخانه یکی به درختکاری در
حریمِ خانهی خود اقدام میکرد و از صد تا درختِ کاشتهی او یکی سایهافکن
میشد، تازه گرفتارِ تطاول و تعدیِ سپورهای دورهی مشروطه میگردید که تسمه
از گردهی آنها کشیده، درختهای سایهافکن را به هیزم تبدیل میکردند.
رضاشاه پهلوی عنایتِ خاصی به درختکاری داشت. هر سال در فصلِ بهار بلدیه
(شهرداری) مکلف بود آنچه از درختهای کاشتهی سالِ قبل، به واسطهی بیتوجهی
رفتگرها خشک شده بود، واکاوند و سالی نبود که در دو سه تا از خیابانهای
عقب مانده، یا جدیدالاحداث، درختکاریِ اولیه صورت نگیرد. این درختکاری به
خیابانهای خارجِ شهر هم رسید. دو خیابان از تهران به شمیران که یکی به
سعدآباد و دیگری به تجریش میرود و در سرِ پل به هم میپیوندد در طرفینِ دو
نهر، تنکدرز (یکسره)، درختکاری شد. مخصوصا خیابان پهلوی که به فاصلهی هر
دو متر یک درختِ چنار و به علاوه در بینِ هر دو چنار یک بوته گلِ سرخ هم
کاشتند. مواظبتِ این پادشاه، در این امر به قدری بود که، در زمستانِ ۱۳۱۹،
امر داد بلدیه پای درختهای خیابانِ پهلوی را از سمتِ بیرونِ نهر به عمقِ یک
متر و نیم گودبرداری و با کامیون از تهران کود حمل و کَندهها را پر
کردند» (شرحِ زندگانیِ من، جلدِ سوم، انتشاراتِ زوار، ۱۳۸۸، صفحههای ۲۴۳ و
۲۴۴).
لینک کوتاه : https://tajkhabar.ir/?p=5613
- ارسال توسط : مهدی زکی پور
- 7 بازدید